جدول جو
جدول جو

معنی خی ورین - جستجوی لغت در جدول جو

خی ورین
از انواع گیاهان بومی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

دومین دوره از دوران پالئوزوئیک که در آن نخستین جانوران در روی خشکی پدید آمدند
فرهنگ فارسی عمید
(قَ)
مرکّب از: بی + قرین، بی مثل و بی نظیر. (غیاث) (آنندراج)، بی شبه. بی مانند. بی همال. بی آور. بی عدیل. بی مثال. (یادداشت مؤلف) :
ای شهریار بی قرین ای پادشاه پاکدین
ای مر ترا داده خدای آسمان ملک زمین.
فرخی.
تو آسمانی و هنر تو عطارد است
وآن بی قرین لقای تو چون ماه آسمان.
منوچهری.
ای بی قرین ملک که چو تو نیست در جهان
کز ملک دیو یکسره خالیست ملکتش.
ناصرخسرو.
ای ز بتان بی قرین همیشه مرا
هجر تو با درد دل قرین دارد.
سوزنی.
این امیر ماضی در جملۀ خصال بی قرین بود و یگانه روی زمین. (ترجمه تاریخ یمینی ص 446)، و رجوع به قرین شود، ابدیت. دیمومت. (یادداشت مؤلف)، و رجوع به بی کران شود
لغت نامه دهخدا
(لَ)
جمهوری متشکل در 1797 میلادی از قلمرو ژن به ایتالیا. آنجا از 1805 تا 1814 میلادی در تصرف فرانسه بود
لغت نامه دهخدا
ایوان ولادیمیروویچ (1855- 1935 میلادی)، زیست شناس معروف روس متولد دولگوا، مطابق نظریۀ او تغییرات ارثی را از راه پیوند و جفتگیری می توان کاهش داد وصفات اکتسابی می تواند از نسلی به نسل دیگر به ارث برسد، اساس تجارب میچورین به میچورینیسم معروف است
لغت نامه دهخدا
(وَ)
دهی است بفاصله دوازده هزار و پانصدگزی جنوب شرقی برکی راجان علاقه لوگر تابع ولایت کابل به افغانستان و متصل به دریای سیاب، این ده بین خط 68 درجه 58 دقیقۀ طول شرقی و خط 33 درجه و 50 دقیقه و 17 ثانیۀ عرض شمالی قرار دارد. (از قاموس جغرافیایی افغانستان ج 2)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
خیاربالنگ و خیارشنگ. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
چشم غره، بی حیا
فرهنگ گویش مازندرانی
ختنه سوران، مراسم ختنه سوران که همواره با جشن و سرور همراه
فرهنگ گویش مازندرانی
غذای نفخ آور، غذای نامناسب
فرهنگ گویش مازندرانی
آدم پر رو، جسور و بی ادب
فرهنگ گویش مازندرانی
به سمت عقب، عقب عقبی
فرهنگ گویش مازندرانی
خو بین
فرهنگ گویش مازندرانی
نگاه دارنده ی خوک
فرهنگ گویش مازندرانی
غذای نفخ آور، غذای نامناسب
فرهنگ گویش مازندرانی
خرمایی، قهوه ای، گیاهی خودرو
فرهنگ گویش مازندرانی